اینبار قرار است ، بوسههایی که از میان تاریخ سینما گذشتند و آغوشهایی که روی نگاتیوها به یکدیگر رسیدهاند، به روی کاغذهای نقاشی بیایند. این تجربهای برای متوقف کردن فیلمها دربحرانیترین لحظات آنهاست. همان لحظاتی که نیروهای پنهان درمعاشقههای بهداشتی سینمای کلاسیک را در کوتاهترین فرصتها، آشکار میکنند. لحظههایی که به سرعت ناپدید و به بخشی از ساختمان فیلم تبدیل میشوند. اما همچنان نیرویی مبهم که آمیزهای از سرگردانیهای مبهم جنسی و عاطفی است، ما و همهی تماشاگران را وا میدارد تا این لحظات را از فیلمها جدا کنیم و آنها را در حبابهای نوستالژی و خاطره، به عنوان لحظاتی ممتاز که جای تمام فیلم را میگیرند، بستهبندی کنیم.
اتفاقن این لحظات، لحظاتی مناقشهبرانگیز در تاریخ سینما نیز هستند. اولین نظام مدون سانسور در دههی سی آمریکا، به طور مشخص اعلام کرده بود که مدت زمان نمایش بوسه در فیلمها، بیش از سه ثانیه ممنوع است. این قانون نتیجهی هراس از حرارتی است که پشت عاشقانههای سینما، پنهان شده بود. بوسهها و معاشقهها و آغوشها تنها میتوانستند در کوتاهترین زمان ممکن روی فیلمها بیایند. از این جهت هر بوسه و آغوشی، یک پیوند موقتی بود که در مدت سه ثانیه میبایست از میان میرفت. اما چگونه میتوان بدنهایی را که روی فیلمها به یکدیگر میپیوستند، برای همیشه به یکدیگر جوش داد؟ این احتمالا همان پرسشی است که میتواند مبنایی برای این نمایشگاه طراحی باشد. جایی که در آن میتوان ابدی شدن این پیوندها را در بازنمایی آنها روی صفحات ایستا و همیشه ساکن نقاشی، تجربه کرد. اگر سینما پیروزی حرکت است، این نمایشگاه میتواند درنگی لجوجانه در مقابل حرکت باشد. درنگی که همزمان باانتقال این لحظات گذرا و سیال فیلم روی کاغذهای ساکن طراحی، زمان و حرکت را منجمد میکند.
موضوع نمایشگاه همین لحظات است که با مداد و آبرنگ و قلم فلزی و آکریلیک و ذغال و پاستل، به صورت «طراحی از روی نماهای فیلمها»، بازنمایی شدهاند. اما عنوان نمایشگاه، «بهترین سالهای زندگی ما در سینما دیاموند»، به خاطر وزن واژهی “سینما دیاموند” چیزهای بیشتری را نیز به این لحظات و طراحیها، اضافه میکند. چیزهایی که قرار است در نحوهی نمایش طراحیها و اجرای نمایشگاه لحاظ شوند. همان چیزهایی که بخش نانوشتهی تمام تاریخهای سینماست و ترکیبی از جادوی همیشگی تماشاگری با تجربههای تماشاگری در روزها و سالهای از دست رفته است. چیزهایی مثل نورهای اروتیک لامپهای نئون سردرسینماها، انبوه پوسترهایی که در راهروهای سینما روی یکدیگر چسبانده میشدند، باکسهای تبلیغاتی با چراغهای چشمکزن و البته سالنهای تمام تاریک و چشمهای تمام خیره.